کتاب “هنر رزم” نوشته سن تزو (سون جو)، نظریهپرداز چین باستان، یکی از کهنترین آثار درباره موضوع عملیات روانی است. سن تزو به اهمیت متزلزل کردن اراده دشمن با شیوههایی نظیر هیاهو و حملات ناگهانی تأکید داشت و جارچیان صحنه نبرد را به اعلام مرگ رهبران دشمن به منظور ایجاد وحشت توصیه میکرد.
بیژن سلطانی زاده واکاوی جنگ نرم دمکراتهای
عملیات روانی اصطلاحی است نوین برای اطلاق بر موضوعی به سابقه تمدن بشری، اندیشیدن درباره باور و عقیده مخاطب و چگونگی تأثیرگذاری بر آن همواره دغدغه آدمی بوده است. موارد و مصادیق عملیات روانی پیشینهای طولانی دارند.
کتاب “هنر رزم” نوشته سن تزو (سون جو)، نظریهپرداز چین باستان، یکی از کهنترین آثار درباره موضوع عملیات روانی است. سن تزو به اهمیت متزلزل کردن اراده دشمن با شیوههایی نظیر هیاهو و حملات ناگهانی تأکید داشت و جارچیان صحنه نبرد را به اعلام مرگ رهبران دشمن به منظور ایجاد وحشت توصیه میکرد.
وی همچنین پیشنهاد میداد که فرمانده باید تا آخرین لحظه از جنگ پرهیز کند و برای تحقق پیروزی با کمترین تلفات بکوشد (سون¬جو، 1387). در واقع هدف سخنان این نظریهپرداز چینی پرهیز از برخورد فیزیکی و جایگزینی آن با روشهای فکری به منظور غلبه بر دشمن است؛ امری که همواره مطلوب بشر بوده و برای کاستن از تلفات جانی در پی آن بوده تا با کمترین هزینه بیشترین سود را به دست آورد.
تفاوت اصلی عملیات روانی در گذشته و حال به پیشرفت فناوری مربوط میشود. به باور روبرت وُلفرام “با گسترش وسایل ارتباطی، امکان تأثیرگذاری در طرز نگرش و عقاید دیگران تحولی چشمگیر یافت.
پيشرفت روزافزون فناوري ايجاب ميكند كه در آينده، جنگ [عملیات] رواني در مراحل آمادگي، اجرا و برنامهريزيِ عمليات نظامي مورد توجه بيشتري قرار گيرد” (ولفرام، 1382). به رغم پیشرفتهای فناوری نه تنها از اهمیت عنصر انساني در جنگهای مدرن کاسته نشده است بلکه این عامل حتی بیش از گذشته مهم و تأثیرگذار مینماید.
طراحی، تولید و بهکارگیری فناوری نيازمند اراده انساني است. از همینرو، عملیات روانی همين اراده انسانی را هدف قرار داده است
فرقه دمكرات آذربايجان به رهبري سيدجعفر پيشهوري در 12 شهريور 1324 با شعار کسب آزادی اعلام موجوديت کرد. پیشهوری اندکی پيشتر روزنامه “آژير” را با رويكرد وحدتگرايانه منتشر ميكرد و در آن سيدضياءالدین طباطبايي را به دليل اين كه پيشنهاد تشكيل ايالات متحده ايران و كاهش ميزان تمركز دولت را داده بود، به باد انتقاد ميگرفت.
به نظر ميرسد رد اعتبارنامه پيشهوري در مجلس و تعطيلي روزنامه آژير باعث نوميدي وي از تحولات ايران شد. از سوی دیگر شورویها كه از آغاز اشغال ايران در شهريور 1320 بهويژه در تبريز فعاليتهاي قومگرايانه را تقويت و تشويق مي¬كردند،
در پي يافتن يك چهره سياسي ورزیده جهت همكاري با آنان براي انضمام شمال ايران به روسيه بودند و در این راستا پيشهوري را به عنوان كمونيستي كهنهكار گزینهای مناسب براي اين هدف يافتند. گزارشهاي كنسولگري انگلیس در تبريز در روزهاي نخست اشغال و ورود ارتش سرخ به ايران نشان ميدهد كه شورویها چگونه از همان ايام در پي تحريك مردم آذربايجان به شيوههاي مختلف و آمادهسازي رواني جامعه بودند.
با نگاهی به مجموعه اقدامات فرقه دمکرات درمییابیم که تمامی فعالیتها و مطالبات فرقه در راستای همان برنامهها و دستورالعملهایی صورت گرفت که پیشتر در مسکو تدوین شده بود.
چنان که در ژوئیه 1945 تیر- مرداد 1324 دفتر سیاسی کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی (پولیتبورو) طرح محرمانهای با عنوان “تدابیر لازم در مورد سازماندهی جنبشهای جداییخواهانه در آذربایجان جنوبی و سایر شهرهای شمال ایران” تدوین کرد. در ادامه به بخشی از تکنیک¬های مورد استفاده فرقه در دوران تشکیل حکومت خودمختار آذربایجان اشاره می¬شود.
فرقه دمکرات خود را نماینده اراده مردم آذربایجان معرفی میکرد و این نکته در تمامی شمارههای روزنامه “آذربایجان”، ارگان رسمی فرقه، تکرار میشد.
فرقه از مردم آذربایجان با عنوان “ملت” یاد میکرد و خواستار گذار به مرحله دولت – ملت در منطقه آذربایجان بود تا به تبع آن دولت خودمختار به مثابه مظهر اراده ملی در آذربایجان تأسیس شود و به تمامی شئونات زندگی مردم رسیدگی کند همچنین مخالفان این اراده را تحت عنوان “خائن” از سر راه بر دارد.
در برخی شمارههای روزنامه “آذربایجان” مخالفان فرقه خائنینی معرفی شدهاند که باید به سرعت حذف شوند. چنین عملیاتی که در عمل نیز تحقق مییافت، رعب و ترس را در دل مردم آذربایجان ایجاد میکرد. فرقه با افزایش حداکثری هزینههای مخالفت تلاش داشت امکان بروز نارضایتی و مخالفت را به حداقل برساند.
“رابرت روسو”، کنسول امریکا در تبریز، در مشاهدات و خاطرات خود از دوران حکومت خودمختار آذربایجان به رغم تمجید از اقدامات اقتصادی، عمرانی و آموزشی دولت پیشهوری مینویسد: «اما حکومت [خودمختار] چهره دیگری نیز داشت: هراسافکنی. برای کسی که چنین هراسی را تجربه نکرده باشد، توضیح آن مشکل است. در اینجا بحث صرفاً در مورد شمار کسانی که به قتل رسیدند،
مورد ضرب و شتم قرار گرفتند یا زندانی شدند نیست… هراس به خودی خود یک پدیده کاملاً روانشناختی است؛ موجی از وحشت که مردم را دربر میگیرد». به نوشته او مسئول اصلی وحشتآفرینی در آذربایجان “محمد بیریا” بود که گروهی مسلح به نام انجمن دوستداران آذربایجان شوروی تشکیل داده بود: «کسی که از خودش مخالفت یا حتی بیعلاقگی [نسبت به فرقه] نشان میداد بسیار خوششانس میبود اگر کارش فقط با کتک خوردن و شکستگی فیصله مییافت».
در گزارشی از وضعیت تبریز در زمستان 1324 که در روزنامه “ندای عدالت” به چاپ رسید، شرایط درست همانگونه تصویر شده که کنسول امریکا توصیف کرده است.
خبرنگار روزنامه ضمن بیان “ترس و وحشت غریبی” که بر آذربایجان حاکم شده بود، مینویسد افرادی که دارای کارت عضویت فرقه بودند میتوانستند
دست به هر کاری بزنند و مخالفان خود را با این جمله که “تو ارتجاع یا فاشیست هستی” ساکت کنند. وی به عنوان نمونه به نقل ماجرای ضرب و شتم فردی در خیابان توسط یکی از فدائیان (نیروهای نظامی فرقه) میپردازد: «نگارنده و عدهای که در محل واقعه حاضر بودیم از وی علت را پرسیدیم. در پاسخ با خونسردی اظهار داشت که او [فرد مضروب] ارتجاع است.
یکی از حضار که در چند قدمی ما با تحیر و تأثر به این منظره فجیع نگاه میکرد، سکوت تماشاچیان را در هم شکسته و اظهار داشت: صحبت ارتجاع نیست بلکه این یولداش فدایی ما با این بیچاره در چند سال پیش خردهحسابی داشت که امروز از موقعیت خود استفاده کرده و کاملاً حسابش را تصفیه نموده است» (خواندنیها، 27 بهمن 1324).
حذف فيزيكي مخالفان از جمله سیاستهای رایج فرقه بود. پیشهوری با صدور اعلامیهای در 9 دی 1324 برای دستگیری یا قتل محمودخان ذوالفقاری، از خاندان معروف ذوالفقاری زنجان که به مقابله با عوامل حزب توده و فرقه دمکرات در منطقه میپرداخت، جایزه تعیین کرد و اراضی و املاک او را از آن دهقانان اعلام نمود. البته خوانین ذوالفقاری نیز مقابله به مثل کرده و برای سر عوامل فرقه جایزه گذاشتند .
اسامی آن دسته از ملاکین و مأموران دولت که به نظر فرقه باید مجازات میشدند، در جراید وابسته به فرقه درج میگردید. نتیجه عملی این اقدام در همان بدو امر قتل دو تن از اعضای شهربانی تبریز در کوچه پسکوچههای شهر بود. پس از سقوط فرقه در آذر 1325 مخالفان فرقه مدعی شدند که در دوران حکومت یکساله فرقه دمکرات شانزدههزار تن به قتل رسیدند. اگر چه ارقامی از این دست را به مانند ادعای هواداران فرقه دربارة قتل عام هزاران تن از مردم آذربایجان توسط نیروهای نظامی اعزامی از تهران و افراد وابسته به حکومت مرکزی نمیتوان به سادگی پذیرفت.
بیگمان فارغ از قتلهای سیاسی و اعدامهایی که به شکل سیستماتیک از سوی حکومت خودمختار صورت میگرفت، بسیاری از قتلها، ضرب و شتمها و تجاوزها نتیجه مستقیم فضای انتقامگیری و نفرتپراکنی بود که از سوی فرقه و عوامل شوروی ایجاد شده بود. برخلاف ادعای فرقه مبنی بر مبارزه با کشمکش طبقاتی و تلاش برای نشان دادن چهرهای متحد و منسجم از آذربایجان در عمل رویهای متضاد در پیش گرفته شده بود.
“لوئیس فاوست” با توجه به گزارشهای دیپلماتهای غربی مستقر در تبریز به این نکته اشاره کرده است که در آغاز دهه 1320 نیروی مذهب بر حیات مردم آذربایجان مسلط بود و برای اکثریت مردم مسجد تنها مرکز سیاسی و فرهنگی به شمار میرفت (فاوست، 1374). حال که برای فرقه دمکرات امکان بهرهبرداری از عامل مذهب در راستای مقاصد سیاسی امکانپذیر نبود
اما چه بسا سوار شدن بر موج نارضایتی طبقات فرودست میتوانست به بسیج کردن بخش کثیری از جامعه در زیر بیرق فرقه بینجامد؛ امری که با شعارها و مطالبات کمونیستی فرقه و شوروی نیز کاملاً مطابقت داشت. به این ترتیب نیروهای شوروی و عوامل فرقه به پخش اسلحه در میان فرودستان شهری و روستایی پرداختند. این اقدام آذربایجان را وارد یک جنگ داخلی کرد.
به گزارش نشریه امریکایی “ریدرز دایجست” شرایط آذربایجان به گونهای شد که ملاکین دستهدسته میگریختند. دستههای کشاورزان مسلح نیز در جادهها پاسداری میدانند تا مانع از فرار اربابان شوند. افرادی که گمان میرفت ملاکین فراری باشند، از اتومبیل پیاده شده و همانجا تیرباران میشدند